دلبر

ساخت وبلاگ

چه دنیاییه این سی سالگی...چه عجیب میشه آدم! تولدم محمد یه تولد شاهانه گرفت واسم ..خودم و خودش بودیماااا اما قد یه مهمونی ۱۰۰ نفره محمد تدارک دیده بود! دور چشم و صورت مردونه اش بگردم که استرس داشت شدیدددددد...میگفت استرس دارم تو خوشت بیاد از همه چیز و همه چیز خوب پیش بره،عکس تولدم رو وقتی گذاشتم توو اینستا مدتها بعدش همه میگفتن محمد ترکوندااااا.....اره ترکونده بود ، سفارش کفش از خارج از ایران داده بود،نیم ست طلا گرفته بود..لباس گرفته بود...خلاصه یک دنیا خرج کرده بود هیچ وقت صحنه ایی که دیدم یه سالن رو رزور کرده یادم نمیره!سالنی که میشد تووش ۱۵۰ تا مهمون دعوت کرد رو (کمه کم) رزرو کرده بود فقط برای من...یه بادکنک ارایی مجلل انجام داده بود و تمام سالن پر از گل رز بود..رویاییه نه؟ اره رویایی بود ..اما کاش بیشتر قدرش رو می دونستم..کاش بیشتر دستاش رو می بوسیدم ..کاش چشمای الان رو اون موقع داشتم و این کاراش رو میدیدم ...

.اون شب چهقدر توو تهران گشتیم ...چهقدر رفتیم هرجا که خاطره داشتیم خوش گذروندیم..محمد منو برد گلفروشی محبوبم برام گل خرید..چهقدر جفتمون کیف کردیم...اون روز چهقدر دلم بعدش گرفت..چهقدر یاد روزایی که گذشت کردم ...اما اون شب اگه بهم میگفتن یک ماه بعدش قراره توو زندگیم بمبی بخوره که یک ماه از عشق زندگیم دور باشم محاله باور میکردم...وقتی اتفاق سخت زندگیم که دوری از محمد بود،افتاد همش به خودم لعنت فرستادم که محمد چهقدر دوست داشت خاطره تولدم اینجا ثبت بشه ولی من چهقدر کم کاری کردم..

وقتی حس میکنی توو زندگی ممکنه هر ثانیه دیگه نفس نکشی ،اگه بهت بگن اخرین چیزی که میخوای چیه ،فکر نکنم کسی بگه پول، خونه،ماشین....بلکه فکر میکنم اون لحظه ادم دلش میخواد کسی که دوسش داره رو ببینه و دست توو دستش باشه...دلش میخواد بهش بگه چهقدر زندگی بدون اون براش سخت بوده و چهقدر روزا بدون عشقش سخت میگذره...دلش میخواد بهش بگه یادته یه روزی میخواستیم دست توو دست دنیا رو زیر و رو کنیم؟یادته یه تنه باهم خاطره ساختیم؟

فکر میکنم این سی سالگی خیلی عجیبه!چون هر ثانیه حس میکنی دیگه ممکنه نفس نکشی و دلت میخواد بگی :

دلبر بیا باقی عمرم نگات کنم

دلبر بیا بریم دنیا رو بگردیم

دلبر بیا هرچی غصه است رو بی خیال شیم

دلبر دریا منتظر ماست

دلبر کلبه جنگلی و صدای هیزم منتظر ماست

دلبر من راستی کنارت موهام سفید شدااااا

دلبر حواست هست ما باهم پیر شدیم؟

ادمایی که توو اوج جونی باهم ازدواج میکنن ،باهم جوونی میکنن اما ادمایی که کنار هم می مونن تا پیر شن باهم عشق بازی میکنن..وقتی پیر میشه و چین و چروک میاد سراغش دوست داری بگی ببین واسه من هر یه تار موی سفیدت هزارتااااااااا دنیاس...نمی دونی هر روز چهقدر قشنگ تر از دیروزی که....

دلبر سال داره تموم میشه،حواست باشه من تورو به دلم قول دادم،حواست باشه از روز اول تا الان واسه باقی عمر خواستمت

دلبر میگم این روز چی شده که دلم میخواد تو باشی و تو باشی و تو باشی و هیچ کس نباشه.

دلبر میگم من بعده هشت سال عاشق شدم یعنی؟

انگشتر الماس و كفشاي رنگي رنگيواس...
ما را در سایت انگشتر الماس و كفشاي رنگي رنگيواس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thisage بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 11:36