بفرما!دیدی آذر هم از نیمه گذشت و نیمه ی ما همچنان نرسیده، نه که نتونه بیادا دلش با ما نیست انگاری وگرنه مگه میشه تو این هوا آدم دلش هوای یار نکنه؟مگه میشه آدم دلش خیابون گردی و سوزِ هوا اونجا که انتهاش به یه بغلِ محکم و گرم ختم میشه نخواد؟مگه میشه آدم دلش لبای یارو که جای سیگار بشینه رو لباش و نخواد؟خب میگم لابد ما اونی نبودیم که می خواست... لابد دلبر دلش با ما نیست که اگه بود و میومد این پاییز می شد عاشقونه ترین فصلِ وصلمون! نشد دیگه... نخواست... نخواست که ما بشیم دلیلِ لبخندای یهوییش و در رفتنِ خستگیای تنش، نخواست که ما بشینیم کنجِ دلش و اونجا که دلش گرفت ابر بشیم بباریم واسش! خوشم نمياد از گفتنش ولی کاش اینی نبودیم که هستیماصن کاش دودِ سیگارت بودیم و دستات بویِ مارو می گرفت، یا کاش اون شال گردنت بودیم و انقد عطرِ تنتو نفس می کشیدیم تا گرم شیم!ما هذیون گوییمون شروع شد، پاییز خب فصلِ هذیون گوییه دیگه، فصلِ زیرِ گوش یار قربون صدقه رفتن و پشتِ برگا بوسیدنش... فصلِ دم به دیقه دلتنگیِ صداش، فصلِ نیمه شب سیگار کشیدن توو تراس و دیدنِ چشماش لا به لای دود! میگم دلبر ما که پاییزِ ندیدنتو گذروندیم حالا چه کنیم با زمستونِ نبودنت؟
پ ن: دلگير از تويي كه انگار هميشه من بايد پيگيرت باشم
پ ن: رسمش نيست، يا اگه هست قشنگ نيست
انگشتر الماس و كفشاي رنگي رنگيواس...
ما را در سایت انگشتر الماس و كفشاي رنگي رنگيواس دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : thisage بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 10 دی 1397 ساعت: 13:13