این روزها من و غزلناز به شدت توو فشاریم. فشارهایی که با مامان من شروع شدن و با صحبت کردن من با پدر غزل تشدید شدن. اول از همه خیلی خوشحالم که این روزها علیرغم این فشار به شدت بالا؛ تونستیم دوتایی مدیریت موضوع رو در دست بگیریم و با هم مجادله نکنیم. البته یه اتفاق قشنگ دوتایی هم رقم زدیم و اولین تجربهی کار دونفرمون رو هم بانجام رسوندیم که اونم فروش ماشین غزلناز و خرید ماشین جدیدش بود. مطمئنم که خیلی مبارک خواهد بود.
توو زندگی باید از اول یه چیزی رو بدونیم و اونم اینه هیچوقت نمیشه رفتار و واکنش حتی نزدیکترین آدمهای زندگیتون رو پیشبینی کنید. دقیقا در همون لحظاتی که همه چی خیلی آروم به نظر میرسه؛ در زیر دریای آروم؛ امواج متلاطم دارن قد میکشن تا بیان بالا و بخورن روی ما. مهم اینه قوی باشیم و بتونیم شنا کنیم؛ تنگناها باعث نشن نفسمون بند بیاد و غرق بشیم. دقیقا جملهی پدرم رو همش دارم مرور میکنم که دیشب بهم میگفت: "پسرم عشق همینه. عشق سختی داره، بالا و پائین داره. و یادت باشه اگر تونستی از خودت بگذری عاشقی و اگر به خودت فکر کردی فارغ"
توو این روزها علیرغم تمام فشارهایی که بهمون وارد شد؛ خواب و خوراک رو ازمون گرفت و حتی باعث شد که نای حرف زدن باهم نداشته باشیم؛ ولی یک چیزی خیلی بهم حس خوبی داد و اونم اینه که ما بالاخره تونستیم یک تیم باشیم. تیمی که به همه انتقاد دارن؛ با هم حتی دعوا میکنن؛ ولی هدفشون در نهایت پیروزی تیمی هست که روی یک موضوع متمرکز شده. این مهمترین دستاوردی هست که یک رابطه باید بتونه به همراه داشته باشه و جزو لاینفک تمامی روابط باید در نظر گرفته بشه.
امیدوارم عشقها همیشه با امید و انگیزه ادامه داشته باشن و حال همهی عاشقها در نهایت خوب و عالی باشه کنار هم
انگشتر الماس و كفشاي رنگي رنگيواس...برچسب : نویسنده : thisage بازدید : 34